عکس - هفت تا هشت ماهگی
ماشاالله که داری روز به روز بزرگتر میشی همه هستی مامان...
هنوز موفق به چهار دست و پا رفتن نشدی فعلا فقط یکمی روی دستای کوچولوت بلند میشی
قشنگترین اتفاق هفت ماهگی پسرم نیمه ی شعبان میلاد پر برکت حضرت مهدی حجه ابن الحسن علیه السلام بود. خدا رو شاکرم که جشن امسال عزیز دلم هم کنار ما بود.
یا صاحب الزمان محمدحسین رو در پناه خودتون در آغوش گرم و امن پدریتون حفظ کنید.
در پزیشن چهار دست و پا مشغول تدارکات جشن نیمه ی شعبان
محمد محسن جان نوه ی استاد عزیزم، در کنار فندق مامان
عیدتون مبارک سربازهای کوچک امام زمان علیه السلام
مامان گلم ببین با نون چه عشقی میکنی... البته محض رضای خدا یک تیکه هم نمیخوری فقط هی با لثه های محکمت که حالا دیگه دو تا دندون موشی هم داری نون رو میکنی و تا تو دهن خوشگلت نرم میشه و آماده ی خوردن میندازیش بیرون...
خب آخه فدای قد و بالای نازنینت غیر از شیر مامان هیچی تو این دنیا نیست که مزش رو دوست داشته باشی؟؟؟
الله اکبر که چه مبارزه ای میکنی واسه خوردن غذا!!!!
آخی چه روزی بود! رفتیم آزمایشگاه مسعود برای دوباره آزمایش دادن و تست عرق و... مرد کوچک ما یکم ناآرومی کرد و بعد از انجام آزمایش رفتیم بازی که عزیزدلم شاد بشه.
الحمدلله که جواب همه آزمایشات خوبه و من که مامان شما هستم مطمئنم دلیل کم وزن گرفتنت فقط بازیگوشی و غذا نخوردنه که خدا کمک میکنه و حل میشه انشاالله
فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه
لالا بودی روبه رو بیمارستان مفید (که انشاالله فقط گذر دشمنان اهل بیت به اونجا بیفته) منتظر بابا امین جان که بریم پسرمون آمپول ویتامین دی بزنه... آخه ظاهرا محمدحسین آمپول رو بیشتر از خوردن قطره آ-د دوست داره!!!
کم کم داری به آب بازی علاقه مند میشی، تو این ماه دو سه باری وان رو آب کردیم و شما یه مدت کوتاه با عروسک حمومت آقای باز سرگرم شدی.
اولین تاب بازی در پارک که خیلی هم به شما خوش گذشت.
اینم سه تا نی نی پیشی ناز که شما از دیدنشون حسابی ذوق زده شدی، یادگاری عکسشون رو برات میذارم..