عکس - سه تا چهار ماهگی
فندقکم از اول سه ماهگی به دلایل امنیتی این پیشبند رفیق جدا نشدی شما بوده!!!
خدا رو شکر هوا یکم گرم شده و مادر و پسر میرن با هم گردش.
ددری شدیا آقا محمدحسین خان
آریو مرد کوچک دوست پسرگلی که از شما سه ماه بزرگتره
وااااااااااای هورررراا چه قدر دوستای خوب
عاشق این روسری مامان جون هستی که بندازن رو صورت شما و باهات دالی موشی کنن
اولین شلوار راحتی یا بهتر بگم همون پیژامه ی نفس مامان
عصر یه پنجشنبه ی نسبتا سرد سه تایی کلی راه رفتیم تا خیابون بهار که نتیجش شد چند تا شلوار رنگارنگ واسه گل پسر قندعسل!!!
بعد از خرید هم آقا محمد حسین رفت میوه فروشی یه هندوونه ی کوچولو قد خودش واسه مامانی انتخاب کرددستت درد نکنه مادر، پیر شی الهی..
خیلی هم شیرین و خوشمزه بود. به قول بابایی: باغش آباد
دلبندم از اواسط سه ماهگی چند باری غلت زدی! این یعنی هشدار که بیشتر مراقبم باشید مامان و بابای خوبم
این عروسک هم دختر خانومه که صبح ها تو دادن ویتامین آ-د مامان سارایی رو همراهی میکنه! البته خوردن ویتامین هم واسه خودش جریاناتی داره
قربونت بشم که دیگه هر روز یه کار جدید یاد میگیری...
یه صحنه ی فراموش نشدنی!!! محمدحسین مامان رو یه دنیا شاد کردی
درست همون روزی که تو این فکر بودم چرا هنوز پسرم رو سینه که میخوابه نمیتونه سرش رو بیاره بالا، از خواب بعد از ظهر که بیدار شدی به راحتی سرت رو بلند کردی و چند دقیقه ای هم نگه داشتی...
میبینی چه خدایی داریم پسرم...