آماده باش
همه واسه رفتن به سفر ساک میبندن، این بار ما برای اومدن مسافرمون ساک بستیم.
قرآن و تربت سیدالشهدا، (من غم و مهر حسین، با شیر از مادر گرفتم
روز اول کامدم، دستور تا آخر گرفتم)
دو دست لباس فسقلی، کلاه و دستکش، پتوی گرم و نرم، حوله و...
خلاصه همه چیز حاضره و کیف خوشگلت رو گذاشتیم جلو چشم و هی قربون صدقت میریم.
پسر کوچولوی من انشاالله سلامت و راحت قدم به دنیا بذاری.
بابایی هی برات شعر میخونه:
محمدحسینی
نور عینی،
بلا گردونه امام حسینی
27مهر91
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی