شروع غذای کمکی

وااااااااااااااااااای پسرمون غذا خور شده!!!

قربونت بشم مامانی ٥ ماه و ١٩ روزه بودی که دکتر فرسار اجازه دادن در کنار شیر مادر که قراره همچنان غذای اصلی شما باشه، کم کم چیزای دیگه هم بخوری.

با فرنی شروع کردیم. دفعه ی اول میخواستم مادربزرگم که سادات هستن به شما غذا بدن که خدا رو شکر دستشون مثله همیشه خوب بود و با میل خوردی. هوراااا....

...ولی فقط همون یه بار بود، اصلا دیگه از دست من لب به فرنی نزدی!!!

حریره بادام رو هم که خدای مهربون خیلی رحم کرد! خوردی ولی چند دقیقه بیشتر طول نکشید که صورت قشنکت کلی کهیر قرمز زد!

آزمایشات نشون داده بود به شیرگاو و فندق آلرژی داری! بادام هم رفت جزو لیست حساسیت های جیگر مامان.

بعد از یک هفته کلنجار رفتن و تف کردن فرنی هایی که مامان با شوق و ذوق واسه شما آماده میکرد، از دیروز نوبت به سوپ خوردن رسیده، که شکر خدا ظاهرا از طعم سوپ بدت نیومده....

انشاالله که همیشه تنت سلامت و لپای خوشگلت توپول موپول و قرمزگلی کلوچه ی مامان.

الآن که دارم برات مینویسم ١١ شبه و بابا امین رفته مهمونی جلسه دوره با همکلاسی های مدرسه احسان، به شما هم سپرد که مرد خونه باشی و مراقب مامان تا زودی برگرده.

مثل فرشته های ناز خوابیدی...

٤اردیبهشت٩٢